95/6/8
7:17 ع
روزگاری در سرزمین ما مردمانی زندگی می کردند که از هشت سال جنگ تحمیل شده خسته و فارغ شده و در فکر سازندگی بودند و مردی بود که پس از ریاست جنگ، رئیس جمهور شد و به خاطر انواع تلاشهایش برای ساختن زیرساخت های کشور، او را سردار سازندگی نامیدند. مانند هر انسان دیگری اشتباهاتی داشت اما محل وحدت همه احزاب سیاسی کشور بود. وقتی پایان دوره ریاست جمهوریش نزدیک شد خبرنگاری از او پرسید اکنون که می روی چه دغدغه هایی را هنوز داری؟! و او حداقل به دو مورد اشاره کرد: یکی این که وقت آن است که فضای فرهنگی کشور از آنچه هست، بازتر شود و دیگر آن که اگر می توانست دوست داشت آموزش عالی را به دورترین نقاط کشور ببرد تا جوانان برای تحصیلات عالی مجبور به مهاجرت از شهرهایشان نشوند. آموزش ببینند، متخصص شوند و شهر و روستای خود را آن گونه که خود دوست دارند آباد کنند.
بعد از پایان ریاست جمهوری اما، ننشست و علی رغم همه مشغلهها دانشگاهی را که سال ها پیش با همراهانش بنیان نهاده بود به جای جای کشور برد. یک دانشگاه غیر دولتی که تلاش برای بهتر شدن داشت و البته که در بدو تاسیس و حتی سالها بعد از آن نمی شد این دانشگاه را با دانشگاه های دولتی که همه چیز خود را از محل بودجه دولتی تامین می کردند، مقایسه نمود. این دانشگاه روی پای خود ایستاده بود و خرج و مخارجش، همه، به عهده خودش بود. در توسعه فیزیکی دانشگاه گاهی زیادهرویهایی صورت گرفت که قصه برخی از آنان با قصه انتقال تیمهای فوتبال تهرانی به شهرستانها یکی بود. اما مانند بیشتر جاهای این مملکت و به رسم عادت دیرینه، رقابت پولدارها شروع شد. دانشگاههای نیمه دولتی و غیر دولتی دیگر شروع به ایجاد و رشد کردند و به گونهای کنترل نشده، سر برآوردند... آن ها زیاد شدند، زیاد و زیادتر... هنگامهای رسید که رقابت جای خود را به ناجوانمردی داد و بازیهای سیاسی شروع شد. دانشگاهی که درونش کمترین فعالیت سیاسی انجام می شود متهم شد و هنگامی که هیات امنا به درست یا به غلط پشت مدیرش ایستاد، رقابت ناجوانمردانهتر شد... دانشگاههایی غیر انتفاعی بدون حساب و کتاب پدیدار شدند و آخرین رئیس جمهور قبل از رفتن برای خود مجوز دانشگاهی غیر انتفاعی صادر کرد...
حالا مشکلات شروع شده است. تمایل خانوادهها به داشتن تعداد فرزندان کمتر که ناشی از شرایط سخت اقتصادی آنها است، به تدریج باعث شد تا تعداد دانشجویان دانشگاهها کمتر شود تا جاییکه سازمان متولی کنکور میگوید حتی کسانی که نتوانستهاند در کنکور شرکت کنند انتخاب رشته کنند. همه قبول می شوند. حالا فکر کنید در این اوضاع چه بر سر دانشگاههای غیر دولتی آمده و میآید. واقعاً علاج این درد چیست؟! و سرانجام نیروی عظیم تحصیل کرده و شاغل در دانشگاه های غیر دولتی چه می شود؟
من علیرضا پوحسنی، عضو هیات علمی و مدیر گروه ریاضی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد پرند هستم. همچنین این وبلاگ رو سال ها پیش راه اندازی کردم تا راهی باشه برای ارتباط بین من و دانشجویانم. اما امروزه امیدوارم راهی باشه برای پیوند میان من و شما. در شبکه مجازی تلگرام آدرس کانال من @MathBridge و در اینستاگرام شناسه من @apouhassani هستش و در اونجا راه های ارتباطی بهتری با من خواهید یافت.