96/8/11
8:40 ع
کارگاه « آشنایی با قوانین مالیات و مالیات بر ارزش افزوده». اطلاعات بیشتر در وب سایت www.newrasha.ir و محل ثبت نام در وب سایت www.eventbox.ir/tax
95/11/21
9:4 ع
سلام.
سالهای 87 و 88 بود که به عنوان اولین مدیر پژوهشی واحدمون مشغول همکاری با حوزه پژوهش شدم. علیرغم همه کارشکنیهایی که در اون موقع از طرف حوزه های معاونت اداری و آموزشی با کار بنده میشد، اما، سعی میکردم تا جایی که وقت هست نهایت تلاشم رو برای ارتقای واحدی که در اون مشغول هستم انجام بدم. تا قبل از ورودِ بنده و صد البته معاونت پژوهشی وقت و طی سالهای 82 تا 87 تعداد کل طرحهای پژوهشی یا مقالات علمی در واحد ما به تعداد انگشتان یک دست هم نبود. واحد ما یک «واحد بزرگ» بود و برای رسیدن به درجه «بسیار بزرگ» با معاونت محترم وقت قرار گذاشتیم تا خودمون رو به مرز 1000 امتیاز برسونیم. امتیاز اون موقع، در شروع کار چیزی حدود 350 بود.
علیرغم همه کارشکنی ها و به خصوص کسر از حقوقهایی که هرماه به من تعلق می گرفت (میدونید نکته جالب ماجرا این بود که دو معاونت مذکور اعلام میکردند چون هنوز مدیرپژوهشی در چارت دانشگاه نیومده به من حق مسئولیت تعلق نمیگیره اما زمانی که برای شرکت در جلسات به خارج دانشگاه می رفتم برام کسر کار رد می شد!!!) کمر همت رو سفت بستیم و به کمک همکاران حوزه پژوهش بیش از ششصد امتیاز و یکصد طرح پژوهشی طی یک سال و نیم در دانشگاه تعریف و به انجام رسید و تعداد مقالات علمی پژوهشی دانشگاه به حداقل تعداد مورد انتظار از یک دانشگاه با عمر ده سال رسید. برای ما کار فوق العادهای بود اما به دلیل عدم آمادگی سایر معاونت ها (آموزش، دانشجویی و اداریـمالی) رسیدن به درجه بسیار بزرگ به تعویق افتاد... بایستی یک تشکر ویژه هم از مهندس اولیایی داشت که بعد از استعفای من و حضور ایشون، با قدرت راه ادامه پیدا کرد اما افسوس خیلی زود او هم قدر دانسته نشد.
طی جلساتی که در اون دوره داشتیم چند مورد بسیار مورد تاکید من بود که متاسفانه بعد از سالها هنوز در بعضی از اونها مشکل اساسی داریم. اولین مورد وبسایت رسمی دانشگاه بود. باید پذیرفت که یکی از افتضاحترین وبسایت های دانشگاهی رو داریم. در دورهای که مراجعه به فضای مجازی برای هر چیز، بسیار پررنگ جلوه می کنه؛ ویترین دانشگاه ما متاسفانه بیشتر مایه آبروریزی است تا آبروداری. مورد دوم حساسیت روی دفتر آمار و اطلاعات دانشگاه و شرکت در رتبهبندی های مختلف دانشگاهی بود. اعتقاد بنده این بوده و هست که قرار گرفتن در ارزیابیها نقاط ضعف و قوت ما رو نشون میده و میتونیم برای آیندهمون برنامهریزی برای بهتر شدن داشته باشیم. اما افسوس که ارادهای در مسئولین وقت یا شاید کارمندانی که باید اینکار رو انجام بدهند برای این موضوع نبوده و نیست. سومین مورد که مورد اصرار من بود جا انداختن یک سیستم برای امور اجرایی دانشگاه بوده و هست چنان که وقتی کسی در دانشگاه جابهجا میشه یا مسئولی عوض میشه دقیقا بدونه که کجای سیستم قرار داره، چه وظایفی داره و بدونه که به دقت کارش مورد ارزیابی قرار می گیره... . حتی همکارانی از برخی گروه ها مثل صنایع و مدیریت برای طراحی چنین سیستمی متناسب با استعداد دانشگاه اعلام آمادگی کردند چنان که میتونستند ما رو حتی به گواهینامههای بین المللی در این حوزه برسونن اما در این مورد هم ارادهای از طرف هیات رئیسه وقت دیده نمیشد. مورد دیگر، لزوم تعاملات موثر بین المللی بود. نه فقط گرفتن دانشجو از کشورهای همسایه. در آنزمان همکارانی برای ادامه تحصیل در دانشگاههای خارجی حضور داشتند که به درخواست من صحبتهایی برای ایجاد ارتباطات بین دانشگاهی با مسئولین دانشگاههای محل تحصیل انجام داده بودند و این فرصت بود تا با برگزاری حداقل یکی دو همایش مشترک زاه برای ارتباط بیشتر باز کنیم اما باز هم نشد که نشد... کارمندانی که مدرک لیسانس آنها مترجمی زبان بود از عهده ترجمه کردن یک نامه یک صفحهای برنیامدند و مسائل دیگری که الان حضور ذهن ندارم مانع از این کار شد. در یک مورد دیگه، اصرار من به ایجاد ارتباط با فضای کسب و کار بود چنان که حضور پررنگ یا کمرنگ واحد ما در صنایع منطقه دیده بشه. همچنین با تاسیس پارک علم و فناوری یا مرکز رشد میتونستیم به دانشجوهامون برای ورود به فضای کسب و کار کمک کنیم. حتی در سازمان مرکزی دانشگاه هم برای تاسیس پارک های علم و فناوری و مرکز رشد، روش شناسی و نقشه راه وجود نداشت و به اصرار واحد ما و قزوین و یکی از واحدهای دیگر بالاخره این کار به نتیجه رسید.
حالا پایگاه استنادی جهان اسلام رتبه بندی واحدهای دانشگاه آزاد رو اعلام کرده و ما جزو بیست رتبه اول نیستیم. البته کسی خبرنداره که ما اصلا در این رتبه بندی شرکت نکردهایم و تمایلی نداشتهایم که ارزیابی شویم. چون اعتقاد داریم عالی و بی نقص هستیم!!!! مگر می شود دانشگاهی که سالها تیمهای دانشجویی بتن و رباتیک آن دارای رتبههای کشوری و جهانی بوده، یکی از بهترین فضاهای نشریات دانشجویی رو داره، دانشآموختگانش در مقاطع بالاتر شانه به شانه دانشآموختگان معروفترین دانشگاههای کشور میسایند، محصولات دانشبنیان داره و ... نتونه جایگاهی بین بیست دانشگاه به دست بیاره؟!
افسوس و افسوس. به اعتقاد من بعد از اولین رییس واحدی که داشتیم و بسیار دلسوز دانشگاه بود، همواره واحد دانشگاهی ما به جناحهای مختلف سیاسی هدیه شده و برای داشجویان و پرسنل آن کمترین ارزشی در نظر گرفته نشده است... مگر میشود از بین اینهمه پرسنل دانشگاه که از بدو تاسیس در آن کار و تلاش کرده و برای ارتقای آن کوشیدهاند، نتوان یکی را برای ریاست واحد انتخاب کرد و دست به دامن کسانی شد که بعضاً مدارک دانشگاهی آنان نیز مورد شک است؟!! این درد را به که باید گفت؟
95/6/8
7:17 ع
روزگاری در سرزمین ما مردمانی زندگی می کردند که از هشت سال جنگ تحمیل شده خسته و فارغ شده و در فکر سازندگی بودند و مردی بود که پس از ریاست جنگ، رئیس جمهور شد و به خاطر انواع تلاشهایش برای ساختن زیرساخت های کشور، او را سردار سازندگی نامیدند. مانند هر انسان دیگری اشتباهاتی داشت اما محل وحدت همه احزاب سیاسی کشور بود. وقتی پایان دوره ریاست جمهوریش نزدیک شد خبرنگاری از او پرسید اکنون که می روی چه دغدغه هایی را هنوز داری؟! و او حداقل به دو مورد اشاره کرد: یکی این که وقت آن است که فضای فرهنگی کشور از آنچه هست، بازتر شود و دیگر آن که اگر می توانست دوست داشت آموزش عالی را به دورترین نقاط کشور ببرد تا جوانان برای تحصیلات عالی مجبور به مهاجرت از شهرهایشان نشوند. آموزش ببینند، متخصص شوند و شهر و روستای خود را آن گونه که خود دوست دارند آباد کنند.
بعد از پایان ریاست جمهوری اما، ننشست و علی رغم همه مشغلهها دانشگاهی را که سال ها پیش با همراهانش بنیان نهاده بود به جای جای کشور برد. یک دانشگاه غیر دولتی که تلاش برای بهتر شدن داشت و البته که در بدو تاسیس و حتی سالها بعد از آن نمی شد این دانشگاه را با دانشگاه های دولتی که همه چیز خود را از محل بودجه دولتی تامین می کردند، مقایسه نمود. این دانشگاه روی پای خود ایستاده بود و خرج و مخارجش، همه، به عهده خودش بود. در توسعه فیزیکی دانشگاه گاهی زیادهرویهایی صورت گرفت که قصه برخی از آنان با قصه انتقال تیمهای فوتبال تهرانی به شهرستانها یکی بود. اما مانند بیشتر جاهای این مملکت و به رسم عادت دیرینه، رقابت پولدارها شروع شد. دانشگاههای نیمه دولتی و غیر دولتی دیگر شروع به ایجاد و رشد کردند و به گونهای کنترل نشده، سر برآوردند... آن ها زیاد شدند، زیاد و زیادتر... هنگامهای رسید که رقابت جای خود را به ناجوانمردی داد و بازیهای سیاسی شروع شد. دانشگاهی که درونش کمترین فعالیت سیاسی انجام می شود متهم شد و هنگامی که هیات امنا به درست یا به غلط پشت مدیرش ایستاد، رقابت ناجوانمردانهتر شد... دانشگاههایی غیر انتفاعی بدون حساب و کتاب پدیدار شدند و آخرین رئیس جمهور قبل از رفتن برای خود مجوز دانشگاهی غیر انتفاعی صادر کرد...
حالا مشکلات شروع شده است. تمایل خانوادهها به داشتن تعداد فرزندان کمتر که ناشی از شرایط سخت اقتصادی آنها است، به تدریج باعث شد تا تعداد دانشجویان دانشگاهها کمتر شود تا جاییکه سازمان متولی کنکور میگوید حتی کسانی که نتوانستهاند در کنکور شرکت کنند انتخاب رشته کنند. همه قبول می شوند. حالا فکر کنید در این اوضاع چه بر سر دانشگاههای غیر دولتی آمده و میآید. واقعاً علاج این درد چیست؟! و سرانجام نیروی عظیم تحصیل کرده و شاغل در دانشگاه های غیر دولتی چه می شود؟
95/2/28
3:6 ع
« مطالعه» بررسی کردن با دقت، معنی شده و لذا این بررسی می تونه با چشم، گوش، بینی و ... انجام بشه. برای من عجیبه که گروهی مطالعه رو فقط خوندن کتاب میدونن.
از این جالبتر زمانی هست که اونها منظور از ـ حتی ـ مطالعه کتاب رو هم فقط در خوندن کتب رمان و تاریخی، دینی و نهایتاَ کتب علوم انسانی می دونن. خوب این خیلی عجیبه! یا من اشتباه میکنم یا برداشت دوستان از مطالعه صحیح نیست. به ویژه این دوستان گزارشگر!!! آخه چرا در مورد موضوعی که هنوز خودتون درست متوجه نشدهاید شروع به صحبت یا تهیه گزارش می کنید؟!!
به نظر من وقتی شما دارید مطلب مورد علاقهتون رو در یک روزنامه میخونید، وقتی یک برنامه علمی میبینید، وقتی دارید سعی میکنید مواد مختلف رو با بو کردن بشناسید، وقتی صدای پرندگان مختلف رو با دقت گوش میدید... در همه این حالات شما در حال مطالعه هستید. اگر غیر از این بود اطلاعات شما روز به روز گسترش پیدا نمی کرد... و آدم با تجربهتری نمی شدید.
آرزوی موفقیت و پربارتر بودن مطالعاتتون رو دارم. تنها اکتفا کردن به کتاب خوندن، شما رو به سمت کپی کاری میبره. از همه روش های مطالعه استفاده کنید و انسان های خلاقی باشید.
شاید در اینباره در آینده بیشتر صحبت کنم. جای حرف زیاد داره و میشه خاصتر هم صحبت کرد.
95/1/10
10:34 ع
سلام. سال نو شما مبارک.
امیدوارم سال خوشی رو با سلامتی شروع کرده باشید. امیدوارم امسال براتون پر از موفقیت های پی در پی و خبرهای خوش باشه.
تو تلگرام یه کانال درست کردم با شناسه @Mathbridge. اگه دوست داشتید در اون عضو شید. هدف ایجاد کانال ارتباط با دانشجوهام و اطلاع رسانی به اون ها بوده. ولی شناسه خودم رو هم اونجا گذاشتم. در حد سوادم اگر سوال داشتید به سوال شما جواب میدم. فرق نمی کنه سوال دبستانی باشه، دبیرستانی یا دانشگاهی حتی مباحث آموزش ریاضی. سوالتون رو روی کاغذ بنویسید. ازش عکس بگیرید و برام بفرستید.
البته تو کانال به فراخور مطالب دیگری هم قرار می گیره. مثل کتاب های ریاضی، تصاویر مرتبط با ریاضی، نمودارها و ...
موفق باشید.
94/11/15
12:7 ع
سلام. وقت بخیر.
خیلی باید عجیب باشه؟ عید کجا و الان کجا واسه یادداشت بعدی وبلاگ.
خب عجیب نیست ... با گسترش شبکه های اجتماعی دیگه وبلاگ ها به سبک سابق کارکرد ندارند.
من هم که بالاخره صاحب گوشی هوشمند شدم تا از قافله عقب نمونم.
شناسه من در تلگرام apouhassani هستش که اولش باید یه @ بخوره دیگه... خیلی دوست دارم دوستان قدیمی رو پیدا کنم.
همکلاسی های دبیرستان یا همدوره ای های دانشگاه...
لطفا پیشنهاد بدید که با چه کارکرد مناسبی میشه از این وبلاگ استفاده کرد چنان که برای عده کثیری جذاب باشه.
ممنون. تا یادداشت بعدی خدا نگهدار.
من علیرضا پوحسنی، عضو هیات علمی و مدیر گروه ریاضی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد پرند هستم. همچنین این وبلاگ رو سال ها پیش راه اندازی کردم تا راهی باشه برای ارتباط بین من و دانشجویانم. اما امروزه امیدوارم راهی باشه برای پیوند میان من و شما. در شبکه مجازی تلگرام آدرس کانال من @MathBridge و در اینستاگرام شناسه من @apouhassani هستش و در اونجا راه های ارتباطی بهتری با من خواهید یافت.